عباس کیارستمی، کارگردان، فیلمنامهنویس، تهیه کننده، تدوین گر، نقاش، شاعر و عکاس بینالمللی زادهی ایران است که در یکم تیر ۱۳۱۹ در تهران به دنیا آمد. او از سال ۱۳۴۸ در عرصهی سینما شروع به فعالیت کرد و بیش از ۴۰ فیلم سینمایی، کوتاه یا مستند برجای گذاشت. از مهمترین آثار کیارستمی میتوان به «سهگانه کوکر»، «کلوزآپ» (۱۳۶۸)، «طعم گیلاس» (۱۳۷۶)، «باد ما را خواهد برد» (۱۳۷۸)، «کپی برابر اصل» و «مثل یک عاشق» اشاره کرد.
سهگانه کوکر
سهگانه کوکر به سه فیلم «خانهی دوست کجاست؟» (۱۳۶۶)، «زندگی و دیگر هیچ» (۱۳۷۰) و «زیر درختان زیتون» (۱۳۷۳) گفته میشود که در شرایط سخت سیاسی نیمه دوم دهه ۶۰ و و نیمه اول دهه ۷۰ در استان گیلان، روستای کوکر و اطراف آن ساخته شد. این سه فیلم از نظر موضوعی به هم وابسته هستند و اکثر عوامل و بازیگران در هر سه فیلم حضور دارند. این سه گانه ابتدا در فرانسه و سپس در لندن، سوئد، آلمان و فنلاند مورد استقبال گرفتند.
اولین فیلم این سه گانه با نام «خانهی دوست کجاست؟» داستان پسر بچهای است که متوجه میشود دفتر دوستش را به اشتباه برداشته؛ بنابراین از خانه بیرون میرود تا او را پیدا کند و دفتر را به او پس دهد، اما راهی دشوار و دراز در پیش است و فرصتی اندک. پسر بچه که در ده و روستای کناری زندگی میکند به بهانه خرید نان از خانه خارج میشود و تا غروب آن روز به دنبال خانه دوستش میگردد اما نمیتواند خانه را بیابد و غمگین به خانه خودشان برمیگردد؛ ولی تصمیم میگیرد تکالیف دوستش را برایش بنویسد تا مانع اخراج شدن او شود و صبح فردا دفتر را به او برساند.
فیلم دوم «زندگی و دیگر هیچ» یک سال پس از زلزله مرگبار رودبار ساخته شد. فیلم دوم در ادامه فیلم اول است که داستان پدر و پسری را روایت میکند که سه روز پس از زلزله در خرداد ۶۹ از تهران به گیلان میروند تا بازیگران فیلم قبلی را که در رودبار زندگی می کردند، پیدا کنند. اما در مسیر با راهبندان مواجه میشود و مجبور میشوند راههای فرعیِ مختلفی را برای رسیدن به روستای کوکر، محل زندگی پسربچهها، طی کنند.
سومین فیلم هم دو سال بعد در سال ۷۲ ساخته میشود. فیلم «زیر درختان زیتون» نیز دربارهی رودبار است که داستان درامی عاشقانه در مورد علاقهی پسری به دختری در آن روستا را روایت میکند. در روستای کوکر، حسین به خواستگاری طاهره میرود، ولی چون خانه ندارد به او پاسخ منفی میدهند. همان شب زلزله تمام مردم روستا را بیخانمان میکند. حسین در بیخانمانی، خود را با همه یکسان میبیند و خوشحال هم هست. هفت روز میگذرد، در سر مزار «خدابیامرزها» حسین متوجه میشود طاهره و مادربزرگش زنده ماندهاند و پدر و مادرش از دنیا رفتهاند، اما با این حال باز تن به ازدواج نمیدهد. گروهی برای ساختن فیلم به کوکر میآیند. حسین با آنها کار میکند. گروه فیلمبرداری، طاهره را برای بازی در نقش زن حسین انتخاب میکند. طاهره آخر سر راضی به بازی در کنار حسین میشود، ولی خارج از مکالمات اجباری مربوط به نقشش، کلمهای با حسین سخن نمیگوید.
از فیلم کن تا «تصمیم به ماندن»
کیارستمی پنج بار نامزد جایزهی نخل طلای جشنواره فیلم کَن شد و در سال ۱۳۷۵ در پنجاهمین دورهی جشنواره فیلم کن، برای فیلم طعم گیلاس، برندهی این جایزه شد. او علاوه بر سینما در کارهای هنری دیگری مثل شعر، عکاسی، موسیقی، طراحی و نقاشی مهارت داشت. سادگی، بهرهگیری از فضای روستایی، استفاده از کودکان به عنوان نقش اول و قهرمان داستان، سبک مستندگونه، حذف کارگردان و شاعرانگی برخی از ویژگیهای فیلمهای عباس کیارستمی است.
او از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۴، در کل ۱۵۰ آگهی بازرگانی برای تلویزیون ایران ساخت، همچنین تا پایان دهه ۴۰، عنوانبندی فیلمهایی مثل «قیصر» ساختهی مسعود کیمیایی و طرح کتابهای کودکان را انجام میداد. او هیچگاه برای تلویزیون، سریال نساخت.
عباس کیارستمی پس از انقلاب ۵۷ هم در ایران ماند و بر این باور بود «تصمیم به ماندن»، مهمترین تصمیمش برای زندگی حرفهایش بوده است. او میگوید که حضور همیشگیاش در ایران و ملیت ایرانی، توانایی او را در ساخت فیلم دو چندان کرده:
«اگر درختی را که ریشه در خاک دارد از جایی به جای دیگر ببرید، آن درخت دیگر میوه نمیدهد و اگر بدهد آن میوه دیگر به خوبی میوهای که در سرزمین مادریش میتواند بدهد نیست. این یک قانون طبیعت است. فکر میکنم اگر سرزمینم را رها کرده بودم درست مانند این درخت شده بودم.»
همکاری با کانون
سال ۱۳۴۷، در سرآغاز دگرگونیهایی که گاهی موج نوی سینمای ایران مینامند، کیارستمی کمک کرد تا بخشی برای فیلمسازی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تهران ایجاد شود. فیلم ۱۲ دقیقهای «نان و کوچه»، ساختهی عباس کیارستمی، سرآغاز همکاری کانون در ساخت فیلم بود. این فیلم کوتاه سبک نئورئالیسم، داستان بچه مدرسهای بیچارهای را روایت میکرد که گرفتار یک سگ شده بود. فیلم بعدی «زنگ تفریح» نام داشت که سال ۱۳۵۰ ساخته شد. کم کم کانون به کارگاهی مهم برای ساخت فیلمهای ایرانی تبدیل شد و نه تنها فیلمهای کیارستمی بلکه فیلمهایی چون «دونده» و «باشو، غریبه کوچک» هم توسط همین کارگاه هنری ساخته شد. در دهه ۵۰ در هنگام نو شدن ادبی فرهنگی سینمای ایران، کیارستمی به فردگرایی در فیلمسازی روی آورد. وقتی که در مورد نخستین فیلم او سخن به میان آمد او پاسخ داد:
«نان و کوچه نخستین تجربه سینمایی من بود و باید بگویم که بسیار دشوار بود. من مجبور بودم با یک بچه بسیار کوچک، یک سگ و یک گروه فیلمسازی غیرحرفهای البته به جز مدیر فیلمبرداری که مدام غُر میزد و اعتراض میکرد کار کنم. خب مدیر فیلمبرداری در صحنه حق داشت چون من از روش فیلمسازی که او به آن خو گرفته بود پیروی نمیکردم.»
کیارستمی در ۱۳۴۷ ازدواج کرد که از این پیوند، صاحب دو فرزند با نامهای احمد و بهمن شد. فرزند دومش، بهمن کیارستمی، در سن ۱۵ سالگی مدیر فیلمبرداری و کارگردان شد و فیلم مستند «سفری به دیار مسافر» را ساخت.
عباس کیارستمی در تیرماه سال ۱۳۹۵ برای درمان بیماری و عوارض جراحی ناموفق، با وجود مخالفت پزشکان ایرانی، به فرانسه رفت و سرانجام ۱۴ تیر در بیمارستانی در فرانسه درگذشت. پیکر او ۲۰ تیرماه ۱۳۹۵ در لواسان به خاک سپرده شد.
نوشته از: نوشین قدسی